کسی نبرد یادم در این سرای تنهایی
خلوتگه راز است محرم و مرهم دلتنگی
قرین نفرتم یا عشق،ندانم..ندانم
یا رب نظری کن به این خسته پنهانی
من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دور اندیش رامن پذیرفتم که عشق افسانه استاین دل درد آشنا دیوانه استمی روم شاید فراموشت کنمبا فراموشی هم آغوشت کنم
سلام ....خیلی زیبا بود.....
من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
سلام ....
خیلی زیبا بود.....