یک امشبی را به ودیعه می گیرم
از این سنگفرش های کوی دلدادگی
رهسپار کجایم.. ندانم
اسیر این سکوت سرد و غمبار
اشک هایم بی تاب و بی قرار
سوزان و بی پناه
زلال و بی گناه
می دهندم خبر ز اتش درون
میزند چشمک ان پرتوی نور
آن شمع دلسوخته
به سان پروانه ای واله
می شوم رهسپار آن محفل آرامش
بیخودانه،عاشقانه
تو گویی فرسنگها
ز من و این افروخته دل فاصله دارد
که را رخصت ورود خواهند داد
جز محرمان و
سوخته دلان
بدان محضر آرام و بی ریا
که را توان همدردیست
با این دل بی قرار
جز تو ای
شمع سوزان و دلربا
سلام دوست عزیز ممنونم.شعرهای شما عالیه...
امیدوارم روزی بشه منم بتونم مثل شما شعر بگم..
بهم سربزن.
اگه خواستی تا با هم تبادل لینک کنیم.
بروز هستم ومنتظر...
منتظر کسی که لحظه ای در کلبه ی درویشی ام ماوا کند...
منتظرم..
بروز هستم ومنتظر...
به من سربزنید...
سلام دوست خوبم مرسی که سر زدید و مرسی بابت راهنماییتون
فردا می خوام برم کارو یه سره کنم البته هنوز هم استرس دارم می ترسم به در بسته بخورم ولی به قول شما نمی خوام اجازه بدم این فکرا فرصت رو ازم بگیره و حسرت بخورم
بازم بهم سر بزنید و کمکم کنید منتظرتون هستم
در ضمن عمرتون صد شب یلدا... یلداتون مبارک
بسیار زیباست
خودتون سرودید؟
بروزم ومنتظر شما
عاشق که نه،ولی دل بستم،شاید تو تا حالا درد بدتر از عاشقی رو نکشیدی،همیشه بدتر از بدترین چیزی که داری وجود داره،به این شک ندارم..
وقت ندارم متنتو بخونم.
بازم میام
وب سایت خیلی خوبیه خیلی خوشم امد حتما برای من هم یکی درست کن دوست دار شما. سیامک
سلام
ایام محرم رو تسلیت می گم