کی رود از یاد این دل
سیه چشمان دلیر و شیدا
شوم به فدای آن قد رعنا
تا گشایی لب به سخن
سراپا شود گوش این خسته تن
بی قرار توام بدین حال زار
نکردی یادم ای بی وفا یار
کجا برم درد این عاشقی
که را هست این چنین توان دلبری
کسی نبرد یادم در این سرای تنهایی
خلوتگه راز است محرم و مرهم دلتنگی
قرین نفرتم یا عشق،ندانم..ندانم
یا رب نظری کن به این خسته پنهانی