چه بی تاب و چه بیمار است دل امروز
اسیر درد و محنت گشته امروز
به سان این سرشک بی اراده
غمین و بی پناه است این دل امروز
کوه غم بشکسته این پشتم ندانی!!
سرگشته و آواره ام لیکن ندانی
تمامی گشته ام بی یار و یاور
چو شرحش خوانی باز اندک ندانی